زن جوانی که به‌تازگی از همسر سومش طلاق گرفته، با مراجعه به پلیس از این مرد به خاطر ضرب و شتم شکایت کرد.

سرنوشت زن - افسردگی - زن

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۰ ساله ای که برای شکایت از همسر سابقش وارد مرکز انتظامی شده بود، با بیان اینکه شوهر سابقم مرا به شدت کتک زده است، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در یکی از روستاهای اطراف سبزوار به دنیا آمدم اما همه خاطرات کودکی من به دعواها و درگیری‌های پدر و مادرم مربوط می‌شود چراکه پدرم مردی عیاش و خوشگذران بود و همه اوقاتش را با دوستانش سپری می‌کرد. 

وقتی هم بعد از چند روز به خانه بازمی‌گشت به هر بهانه‌ای مادرم را زیر مشت و لگد می‌گرفت و پیکرش را سیاه و کبود می کرد. او هیچ توجهی به من و خواهرم نداشت و من هم که فرزند بزرگ خانواده بودم فقط چهره زخمی و خون‌آلود مادرم را می‌دیدم و از صداهای بلند و جیغ وحشت داشتم.

بالاخره پدرم به جرم فروش مشروبات الکلی دستگیر و روانه زندان شد.در این شرایط مادرم موفق شد با کمک دایی‌ام طلاق بگیرد. آن زمان من در کلاس اول ابتدایی درس می‌خواندم تا اینکه مدتی بعد مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد. عیسی مرد مهربانی بود و به من و خواهرم محبت می‌کرد. من هم که به تحصیل علاقه داشتم با کمک ناپدری‌ام درس می‌خواندم.

تا اینکه در ۱۳ سالگی ـ زمانی که از مدرسه به خانه آمدم ـ مادرم چادر رنگی را به سرم انداخت و از پسردایی‌ام سخن گفت که قرار بود به خواستگاری من بیاید. من هم که از زندگی مشترک چیزی نمی‌دانستم با عجله دفتر و کتاب و اسباب‌بازی هایم را جمع کردم و منتظر مهمان‌ها ماندم. وقتی پای سفره عقد نشستم بسیاری از بستگان، مادرم را سرزنش می‌کردند چراکه من جثه ای ضعیف داشتم و آنها برایم دلسوزی می‌کردند.

هنوز ۲ ماه از برگزاری مراسم عقدکنان ما نگذشته بود که پسردایی‌ام دیگر نزد من نیامد. او با دختر دیگری ازدواج کرد و هیچ وقت سراغی از من نگرفت. خلاصه در ۱۴ سالگی زنی مطلقه شدم و در خانه مادرم ماندم تا اینکه ۴ سال بعد مردی به خواستگاری‌ام آمد که مانند من ازدواجی ناموفق داشت. یحیی همسرش را به دلیل اعتیاد طلاق داده بود و ۲ فرزندش را سرپرستی می کرد.

یکی از فرزندان یحیی فقط ۶ ماه داشت که من با او ازدواج کردم و سولماز مرا مادر خود می دانست. زندگی من و یحیی در روزهای شیرین خود بود که بعد از گذشت ۳ سال و در حالی که دخترم را باردار بودم ناگهان سر و کله جمیله پیدا شد. او که به تازگی متوجه ازدواج یحیی شده بود به خانه ما آمد و سر و صدا به راه انداخت. من هم که خودم فرزند طلاق بودم از او خواستم در کنار ما زندگی کند.

در این شرایط من و جمیله (همسر سابق یحیی) زندگی جدیدی را آغاز کردیم ولی من به دلیل بارداری حال مناسبی نداشتم و جمیله امور خانه‌داری را به عهده گرفته بود. با وجود این، وقتی دخترم به دنیا آمد، حال من روز به روز بدتر می‌شد و مدام به پزشک و بیمارستان مراجعه می‌کردم. از سوی دیگر یحیی به من و فرزندم توجه بیشتری داشت که همین موضوع باعث بروز حسادت در وجود جمیله شد.

خانواده همسرم که مرا دختری شاد و خندان می‌شناختند از بیماری من تعجب کرده بودند به همین دلیل خواهرشوهرم برای مراقبت از من چند روزی به خانه ما آمد اما همان روز اول دعوای سختی به راه انداخت چراکه مدعی بود جمیله مرا جادو جنبل کرده است. جمیله هم که این شرایط را دید به توهین و فحاشی پرداخت و روزگارم را سیاه کرد تا جایی که بالاخره مجبور شدم همه حق و حقوقم را به یحیی ببخشم و از او طلاق بگیرم.

چند سال بعد زمانی که در یک کارگاه تولیدی مشغول کار بودم با فرید آشنا شدم و پیشنهاد ازدواجش را پذیرفتم. فرید مدعی بود همسرش به او خیانت کرده و به اجبار او را طلاق داده است. البته من ابتدا قصد ازدواج نداشتم اما اصرار مادرم موجب شد با فرید ازدواج کنم.

از طرف دیگر یحیی وقتی از ازدواجم مطلع شد بلافاصله به سراغم آمد و سرپرستی دخترم را از من گرفت.با وجود این من به فرید علاقه داشتم ولی او به دلیل خیانت همسر سابقش مردی شکاک و بدبین بود به گونه‌ای که مدام گوشی تلفن من را بررسی می‌کرد یا در کوچه و خیابان به تعقیب من می‌پرداخت و از ارتباط من با اطرافیانم نیز جلوگیری می‌کرد.

هرچه به او می گفتم این رفتارها مرا آزار می‌دهد ولی انگار دست خودش نبود و باز هم به این رفتارهای ناشایست ادامه می‌داد. کار به جایی رسید که حتی نسبت به خواهر و مادرم هم حساس شده بود و آنها را هم زیر نظر داشت. بالاخره دیگر نتوانستم این شرایط را تحمل کنم و سال گذشته از فرید هم طلاق گرفتم و به خانه مادرم در تهران بازگشتم ولی اکنون که برای انتقال لوازم و اموالم به مشهد آمدم فرید دوباره عصبانی شد و مرا به شدت کتک زد.

بررسی‌های کارشناسی و اقدامات مشاوره‌ای در حالی با دستور سرهنگ قاسم همت‌آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) به مشاوران دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد که فرید نیز مقابل همسر سابقش قرار گرفت و با عذرخواهی از وی درخواست کرد به زندگی مشترک خود ادامه دهند.

کد خبر 802728
منبع: خراسان

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۱۴:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۸
    1 1
    در یکی از روستاهای اطراف سبزوار به دنیا آمدم اما همه خاطرات کودکی من به دعواها و درگیری‌های پدر و مادرم مربوط می‌شود ... پدر و مادر او بذر این بدبختی ها را برای او کاشته اند.
  • ادوارد CA ۰۴:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۱۰
    1 0
    چرا فقط تو محدوده کلانتری طبرسی ، کلا شده قطب منفی ناموسی